شهادت امام علی (ع) را به تمام انسانها و انسان دوستان تسلیت میگویم.

شمشیر ابن ملجم بر فرق انسانیت فرود آمد.

وعلی را از اندوها

از مردان به ظاهر مرد

و از درون نامرد

از رنج های شبانه

از داغ های جاهلان

رها کرد

و ما هنوز نمی دانیم کیست؟

آیا به درد دل آن انسان کامل گوش فرا داده ایم که میگوید:

يَا أَشْبَاهَ اَلرِّجَالِ وَ لاَ رِجَالَ حُلُومُ اَلْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ اَلْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اَللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَكُمُ اَللَّهُ لَقَدْ مَلاَتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ اَلتَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ

(اى به صورت مردان عارى از مردانگى ، با عقل كودكان و خرد زنان به حجله آرميده ، كاش نه شما را ديده بودم و نه مى شناختمتان . اين آشنايى براى من ، به خدا سوگند، جز پشيمانى و اندوه هيچ ثمره اى نداشت . مرگ بر شما باد، كه دلم را مالامال خون گردانيديد و سينه ام را از خشم آكنده ساختيد و جام زندگيم را از شرنگ غم لبريز كرديد و با نافرمانيهاى خود انديشه ام را تباه ساختيد.)

مولای من

فدای قلبت که مالامال زخم و اندوه گشت

وفدای سینه ات که پر از خشم توأم با درد شد

و بدا به حال آنانکه گذاشتند اینچنین

ناله کنی و فغان سردهی

آری شهادت تو را از اندوه ها رها کرد

و نزد پیامبر و فاطمه برد

اما

بدا به حال امتی که تو را کشت

و تورا قدر ندانست

شهادت گوارایت باد

و ذلت شایسته ی دشمنانت

تعليق على مسلسل الحسن والحسين (رضي الله عنهما!!!)

اخواني الاعزاء اذا كنتم قد تعجبتم من شئ فلا عجب في هذا المسلسل إن القصة هذه لم تجر حتي في المريخ بل هي مجرد افاضات من قريحة الكاتب و المخرج و لا صلة لها بالتاريخ الاسلامي او العربي او الروماني او اليوناني اي صلة لا من بعيد و لا من قريب. اما ما ترونه من تشابه الاسماء فهي قد جاءت لا شك عفواً.

نحن نبرئ ساحة الصحابة ان تتلاعب بهم شخصية اسطورية على حد قول عميد الادب العربي طه حسين اعني عبد الله بن سبأ

ان يكون قواد الجيش لا سلطة لهم في ادارة الحروب اذن كيف فتحوا الفتوحات اذا كانت هذه حالة جنودهم لا يصغون الى قول قادتهم؟؟؟؟؟

القادة مسالمون و الجنود تتحارب!!!

إی والله قل و لا حرج

iهذا غیض من فیض و فی هذا المسلسل من تحریف التاریخ ما لم یحلم به انسان

اللهم اهد المسلمين الى سواء السبيل

 

...

..

ادامه نوشته

دغدغه 2

جریان اختلاف میان عرب و عجم در زمان معاویه شروع شد.

ایرانیان تازه مسلمان با شوق و ذوق به اسلام روی آوردند اما در این بین حکومت اموی با تبعیض با  آنها برخورد میکردند.

این در حالی بود که بسیاری از قبایل ایرانیان مسلمان شده را در مجموعه خود می پذیرفتند و با آنها روابط خانوادگی برقرار میکردند.

به ایرانیانی که چنین روابط نزدیکی با مردم عرب داشتند موالی میگفتند.

موالی جمع مولا است که در اینجا به معنای هم پیمان است.

 تعداد زیادی از فقهای اسلام از میان این موالی بودند و مردم مسلمان بدون توجه به نژاد و ملیت آنها از آنها دین خود را میگرفتند و خبری از تبعیض و حساسیت در مورد نژاد نبود.


ادامه دارد ...

غرباء نحن ...

الکل غریب فی هذه الدنیا

و لابد ان ان نستعد الی الذهاب الی غیرها من العوالم

ینبغی ان نعوم فی بحر الخطوب

لنصل الی منانا

لنترک وراءنا هذه الضوضاء و الصخب الذی یصم آذاننا

لنستعدّ ...

دغدغه

میخام یه سری مطالبی منتشر کنم در مورد دغدغه های خودم

نمیدونم از کجا شروع کنم

یکی از مهمترینشون درک و تحمل نظر مخالفه

البته این مقدمشه 

گامی که میخام بردارم برای وحدت و همزیستی دوستانه است

البته این مطلب بیشتر برای اینه که من در یک محیط چند فرهنگه زندگی میکنم

فرهنگ فارسی از یک جهت و فرهنگ عربی از یک جهت دیگه

بیشتر کسانی که باشون حرف میزنم

علی رغم زندگی در این محیط هنوز نمیتونن طرف مقابل رو درک کنن ومعمولاً نظراتشون تعمیم داده شده و سطحی هستش

که باز بر میگرده به موضوع زود قضاوت کردن که قبلاً در موردش دوتا پست منتشر کردم

واقعاً نظرات بعضی ها در مورد فرهنگای دیگه سطحی و غیر علمیه از این به بعد سعی میکنم در این باره بیشتر بحث راه بندازم

نظرات رو هم هرچی باشه تأیید میکنم البته تا جایی که توهین در بر نداشته باشن که خلاف قصد منه

تا فرصتی دیگه با اجازه ...

التحدیات نزار قبانی

التحدیات

أتحدى

كل من
إلى عينيكِ يا سيدتي
قد سبقوني
يحملون الشمس
في راحاتهم
وعقود الياسمينِ
أتحدى كل من عاشرتهم
من مجانين وأطفال
ومفقودين في بحر الحنين
أن يحبوك بأسلوبي
وطيشي وجنوني
أتحداكِ أنا
أنت تجدي وطناً
مثل فمي
وسريراً دافئاً مثل عيوني
إنني أسكن في الحب
فما من قُبلةِ
أخذت أو أعطيت
ليس لي فيها
حلولٍ أو حضور
فأقرئي
أقدم
أوراق الهوى
تجديني دائماً
بين السطور
أتحدى
كل عشاقك
يا سيدتي
أتحداهم جميعاً
أن يخطّوا لكٍ
مكتوب هواً
كمكاتيب غرامي
أو يجيئوك
على كثرتهم
بحروفٍ
كحروفي
وكلام ككلامي
أتحداهم جميعاً
قطرة صغرى ببحري
أو يكونوا
أطفئوا أعمارهم
مثلما أطفأت في عينيك عمري
أتحداكِ أنا
أن تجدي عاشقاً مثلي
وعصراً ذهبياً مثل عصري
فارحلي حيث تريدين ارحلي
وأضحكي وأبكي
فأنا أعرف أن لن تجدي
موطناً فيه تنامين كصدري

انا ولیلی

انا ولیلی

ماتت بمحراب عينيك ابتهالاتي
و استسلمت لرياح اليأس راياتي
جفت على بابك الموصود أزمنتي
ليلى و ما أثمرت شيئاً نداءاتي
عامان ما رف لي لحنٌ على وترٍ
و لا استفاقت على نورٍ سمواتي
أعتق الحب في قلبي و أعصره
فأرشف الهم في مغبر كاساتي
ممزقٌ أنا لا جاهُ و لا ترفٌ
يغريكِ في ... فخليني لأهاتي
لو تعصرين سنين العمر أكملها
لسال منها نزيفٌ من جراحاتي
لو كنتُ ذا ترفٍ ما كنت رافضة ً حبي
لكن فقر الحال مأساتي
عانيتُ عانيت لا حزني أبوحُ بهِ
و لستِ تدرين شيئاً عن معاناتي
أمشي و أضحكُ يا ليلى مكابرة ً
علي أخبي عن الناس احتضاراتي
لا الناسُ تعرف ما أمري فتعذرني
و لا سبيلَ لديهم في مواساتي
يرسو بجفني حرمانٌ يمصُ دمي
و يستبيحُ إذا شاء ابتساماتي
معذورة ٌ أنتِ إن أجهضت لي أملي
لا الذنبُ ذنبُكِ بل كانتْ حماقاتي
* *
أضعتُ في عرض الصحراءِ قافلتي
و جئتُ أبحثُ في عينيكِ عن ذاتي
و جئتُ أحضانكِ الخضراء منتشياً
كالطفلِ أحملُ أحلامي البريئاتِ
غرستِ كفكِ تجتثينَ أوردتي
و تسحقينَ بلا رفق ٍ مسراتي
وا غربتاه... واغربتاه
مضاعٌ هاجرت مدنيَ عني
و ما أبحرت منها شراعاتي
نفيتُ واستوطن الأغرابُ في بلدي
و دمروا كلَ أشيائي الحبيباتِ
خانتكِ عيناكِ في زيفٍ و في كذبٍ؟؟
أم غركِ البهرجُ الخداعُ ؟؟.. مولاتي
* * *
فراشة ٌ جئتُ ألقي كحلَ أجنحتي لديكِ
فاحترقت ظلماً جناحاتي
أصيح و السيف مزروعٌ بخاصرتي
و الغدرُ حطم آمالي العريضاتِ
و أنتِ أيضاً ألا تبت يداكِ
إذا آثرتِ قتليَ و استعذبتِ أناتي
ملي بحذف اسمكِ الشفاف من لغتي
إذاً ستمسي بلا ليلى حكاياتي

(ترجمه خواهد شد ان شاء الله)

وا حرّ قلباه...


واحـر قلــــباه ممــن قلبــه شبــم **** ومن بجسمـي وحـالي عنده سقـم

مـــا لـي أكتم حبا قد برى جسدي **** وتدعي حب سيف الدولة الأمم

إن كــــان يجمعــنا حب لغرتــه **** فليت أنا بقدر الحــــب نقتســـم

قد زرته و سيوف الهند مغمـــدة **** وقد نظرت إليه و السيـوف دم

فكان أحسن خلــــق الله كلهـــم **** وكـان أحسن مافي الأحسن الشيم

فوت العــدو الذي يممـــته ظفر **** في طــيه أسف في طـــيه نعــــم

قد ناب عنك شديد الخوف واصطنعت **** لك المهابــــــة مالا تصنع البهم

ألزمت نفسك شيــــئا ليس يلزمها ****أن لا يواريـهم بحر و لا علم

أكلــما رمت جــيشا فانثنى هربا **** تصرفت بك في آثاره الهمــم

عليك هــــزمهم في كل معتـرك **** و ما عليــك بهم عار إذا انهزموا

أما ترى ظفرا حلوا سوى ظفر**** تصافحت فيه بيض الهندو اللمم

يا أعدل الناس إلا في معــاملتي **** فيك الخصام و أنت الخصم والحكم

أعيذها نظـــرات منك صادقـــة **** أن تحسب الشحم فيمن شحمه ورم

وما انتفاع اخي الدنيا بناظـــره ****إذا استـــوت عنده الأنوار و الظلم

سيعلـم الجمع ممن ضم مجلسنا **** باننــي خير من تسعى به قـــــدم

انا الذي نظر العمى إلى ادبــي **** و أسمعـت كلماتي من به صمــم

انام ملء جفوني عن شواردها **** ويسهر الخلق جراها و يختصم

و جـــاهل مده في جهله ضحكي **** حتى اتتــــه يــد فراســة و فم

إذا رايـــت نيوب الليــث بارزة **** فلا تظنـــن ان الليــث يبتســم

و مهجـة مهجتي من هم صاحبها **** أدركتـــه بجواد ظهره حـــرم

رجلاه في الركض رجل و اليدان يد **** وفعلـــه ماتريد الكف والقدم

ومرهف سرت بين الجحفليـــن به **** حتى ضربت و موج الموت يلتطم

الخيل والليل والبيــداء تعرفنــــي **** والسيف والرمح والقرطاس و القلم

صحبـت في الفلوات الوحش منفردا ****حتى تعجـــب مني القور و الأكــم

يــــا من يعز عليـــنا ان نفارقهـــم **** وجداننـا كل شيء بعدكم عــدم

مــا كان أخلقــنا منكم بتكـــرمة **** لـو ان أمــركم من أمرنـا أمــم

إن كــان سركـم ما قال حاسدنا **** فما لجـــرح إذا أرضاكـــم ألــم

و بينــنا لو رعيتم ذاك معرفــة **** غن المعـارف في اهل النهـى ذمم

كم تطلبـــون لنا عيبـا فيعجزكم **** و يكره الله ما تأتون والكــرم

ما أبعد العيب و النقصان عن شرفي **** أنا الثـــريا و ذان الشيب و الهرم

ليـت الغمام الذي عندي صواعقه **** يزيلهـن إلى من عنـده الديــم

أرى النوى تقتضينني كل مرحلة **** لا تستقـل بها الوخادة الرسـم

لئن تركـن ضميرا عن ميامننا **** ليحدثن لمـن ودعتهــم نـدم

إذا ترحلت عن قـوم و قد قـدروا **** أن لا تفارقهم فالـراحلون هــم

شــر البلاد مكان لا صــديق بــه **** و شر ما يكسب الإنسان ما يصم

و شـر ما قنصته راحتي قنص **** شبه البزاة سواء فيه و الرخم

بأي لفظ تقـول الشعــر زعنفة **** تجـوز عندك لا عــرب ولا عجم

هذا عـتابـك إلا أنـه مقـة **** قـد ضمـن الدر إلا أنه كلم

...

.

...

000

زود قضاوت کردن 2

مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد ..

به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد . دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد : پدر نگاه کن درختها حرکت میکنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد . کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار میکرد، متعجب شده بودند…

ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت میکنند . زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه میکردند . باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید . او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران میبارد، آب روی من چکید .

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید ؟

مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر میگردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی میتواند ببیند.

زود قضاوت کردن 1


زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند.
روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت:
«لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.»
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:
«یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!»
زندگی هم همینطور است.
وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از چه زاویه ای در حال نگاه کردن هستیم .
به‌جای قضاوت کردن  شاید لازم است قبلا چشمان خود را تمیز کنیم !


به نقل از:www.kianavahdati.com

 

يقولون لي : صبراً وإِني لصابرٌ       على نائباتِ الدهرِ وهي فواجعُ

به من میگویند صبر کن ومن
 بر ناگواری های روزگار که مصیبت بارند صبر پیشه کرده ام

 سأصبرُ حتى يقضيَ اللّه ماقضى     وإِن أنا لم أصبرْ فما أنا صانعُ ؟
 
آنقدر صبر میکنم تا تقدیر الهی انجام شود
واگر صبر نکنم چه کاری میتوانم انجام دهم؟
 
امیة الدانی ابن الصلت

ادامه مطلب درباره شاعر (عربی)

ادامه نوشته

فانوس

تا که بودیم نبودیم کسی

کشت مارا غم بی هم نفسی

تا که خفتیم همه بیدار شدند

تا که مردیم همگی یار شدند

قدر آن شیشه بدانید که هست

نه در آن موقع که افتاد شکست.

خطبة النبی فی فضیلة شهر مضان


عن علي (ع ) قال : ان رسول اللّه (ص ) خطبنا ذات يوم فقال : ايها الناس , انه قد اقبل اليكم شهر اللّه بالبركة والرحمة والمغفرة , شهر هو عنداللّه افضل الشهور, وايامه افضل الايام , ولياليه افضل الليالي , وساعاته افضل الساعات , هو شهر دعيتم فيه الى ضيافة اللّه , وجعلتم فيه من اهل كرامة اللّه , انفاسكم فيه تسبيح , ونومكم فيه عبادة , وعملكم فيه مقبول , ودعاؤكم فيه مستجاب , فاسالوااللّه ربكم بنيات صادقة , وقلوب طاهرة ان يوفقكم لصيامه وتلاوة كتابه , فان الشقي من حرم غفران اللّه في هذا الشهر العظيم , واذكروا بجوعكم وعطشكم فيه جوع يوم القيامة وعطشه , وتصدقوا على فقرائكم ومساكينكم , ووقروا كباركم , وارحموا صغاركم ,وصلوا ارحامكم , واحفظوا السنتكم , وغضوا عما لا يحل النظر اليه ابصاركم , وعما لايحل الاستماع اليه اسماعكم , وتحننواعلى ايتام الناس يتحنن على ايتامكم , وتوبواالى اللّه من ذنوبكم , وارفعوا اليه ايديكم بالدعا في اوقات صلاتكم , فانها افضل الساعات , ينظر اللّه عز وجل فيها بالرحمة الى عباده , يجيبهم اذا ناجوه , ويلبيهم اذانادوه , ويعطيهم اذا سالوه , ويستجيب لهم اذا دعوه .

ايها الناس , ان انفسكم مرهونة باعمالكم ففكوها باستغفاركم , وظهوركم ثقيلة من اوزاركم فخففوا عنها بطول سجودكم , واعلموا ان اللّه اقسم بعزته ان لا يعذب المصلين والساجدين , وان لا يروعهم بالنار يوم يقوم الناس لرب العالمين .

ايها الناس , من فطر منكم صائما مؤمنا في هذا الشهر كان له بذلك عند اللّه عتق نسمة ومغفرة لما مضى من ذنوبه , قيل : يارسول اللّه , فليس كلنا يقدر على ذلك , فقال (ص ) :اتقوا النار ولو بشق تمرة , اتقوا النار ولو بشربة من ما.
ايها الناس , من حسن منكم في هذا الشهر خلقه كان له جوازا على الصراط يوم تزل فيه الاقدام , ومن خفف في هذا الشهر عما ملكت يمينه خفف اللّه عليه حسابه , ومن كف فيه شره كف اللّه عنه غضبه يوم يلقاه , ومن اكرم فيه يتيما اكرمه اللّه يوم يلقاه , ومن وصل فيه رحمه وصله اللّه برحمته يوم يلقاه , ومن قطع فيه رحمه قطع اللّه عنه رحمته يوم يلقاه , ومن تطوع فيه بصلاة كتب اللّه له براة من النار, ومن ادى فيه فرضا كان له ثواب من ادى سبعين فريضة فيما سواه من الشهور, ومن اكثر فيه من الصلاة علي ثقل اللّه ميزانه يوم تخف الموازين , ومن تلا فيه آية من القرآن كان له مثل اجر من ختم القرآن في غيره من الشهور.
ايها الناس , ان ابواب الجنان في هذا الشهر مفتحة , فاسالوا ربكم ان لا يغلقها عنكم ,وابواب النيران مغلقة فاسالوا ربكم ان لا يفتحها عليكم , والشياطين مغلولة فاسالواربكم ان لا يسلطها عليكم , قال امير المؤمنين (ع ) : فقمت فقلت : يارسول اللّه , ما افضل الاعمال في هذا الشهر ؟ فقال : ياابا الحسن , افضل الاعمال في هذا الشهر الورع عن محارم اللّه .

ترجه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

روزگار

الدهرُ يومانِ ذا أمْنٍ وذا خَطَرٍ      والعيشُ عيشانِ ذا صَفوٍ وذا كَدَرٍ

روزگار دوگونه است ایمن و خطرناک

وزندگی بر دو حالت است راحت و اندوهناک


شاعر
 امام شافعي

دل به دنیا نبند

ولستُ بمفراحٍ إذا الدهرُ سرني      ولا جازعٍ من صرفهِ المتقلبِ

 
زیاد شادمان نمیشوم اگر روزگار شادم کند

واز اوضاع دگرگون شونده آن لابه نمیکنم

شاعر
هدبة بن خشرم
قبل از اسلام

إلَهي لا تُعَذّبْني ، الامام  علي بن أبي طالب (ع)

http://034.img98.net/out.php/i478618_Borders012.gif
إلَهي لا تُعَذّبْني، فَإنّي
خدای من مجازاتم مکن

مُقِرٌّ بالّذي قَدْ كانَ مِنّي

من به کرده های خویش اعتراف کرده ام

وَمَا لي حَيلَة ٌ، إلاّ رَجائي،

وچاره ای ندارم بجز امید

بعفوك إن عفوت وحسن ظني

به بخششت گر ببخشی ، من به تو خوشبین هستم

فكَمْ من زَلّة ٍ لي في البَرايَا،

چه بسیار در برابر مردم خطا کردم

عضضت أناملي وقرعت سني

و برای آن اشتباه انگشت پشیمانی گزیدم

يظنُّ الناس بي خيراً وإني

مردم گمان نیک درباره ام دارند

لشر الخلق إن لم تعفو عني

در حالیکه گر مرا نبخشی بدترین مردمانم

أُجَنُّ بِزَهرَةِ الدُنيا جُنوناً

زیبایی های دنیا مرا دیوانه میکند

وَأُفني العُمرَ فيها بِالتَمَنّي

و زندگی را با آرزو ها سپری میکنم

وَبَينَ يَدَيَّ مُحتَبَسٌ طَويلٌ

و در پیش رو زندانی طولانی دارم

كَأَنّي قَد دُعيتُ لَهُ كَأَنّي

که گویی برای آن فرا خوانده شده ام

وَلَو أَنّي صَدَقتُ الزُهدَ فيها

اگر به راستی در دنیا زهد پیشه می کردم

قَلَبتُ لِأَهلِها ظَهرَ المِجَنِّ

به اهل دنیا روی خوش نشان نمیدادم
http://034.img98.net/out.php/i478618_Borders012.gif

یه توضیح کوتاه:

در جایی دیدم که این شعر را به ابوالعتاهیة نسبت داده اند ولی در نسخه چاپی دیوان امام علی(ع) که نزد من است آمده است.

باد هواک (المتنبی)

بادٍ هَواكَ صَبَرتَ أَم لَم تَصبِرا           وَبُكاكَ إِن لَم يَجرِ دَمعُكَ أَو جَرى

صبر کنی  یا نکنی عشقت هویداست

اشکت بتراود یا نتراود گریستنت پیداست

كَم غَرَّ صَبرُكَ وَاِبتِسامُكَ صاحِباً      لَمّا رَآكَ وَفي الحَشى مالا يُرى

شکیبایی و لبخند تو چه بسا رفیقت را گول زد

وقتی تورا میبیند در حالی که درونت دردهاییست نادیدنی

أَمَرَ الفُؤادُ لِسانَهُ وَجُفونَهُ         فَكَتَمنَهُ وَكَفى بِجِسمِكَ مُخبِرا

دل زبان و پلک ها را به پنهان کاری دستور داد

آنها نیز درد عشق را پنهان کردند

اما تن خسته ات برای خبر دادن از سوز عشق کافیست

احلی خبر - زیباترین خبر (نزار قبانی)


أحلَى خَبَر                                          زیباترین خبر

كتبتُ (أُحبّكِ) فوقَ جدار القَمَرْ              روی دیوار ماه نوشتم دوستت دارم

(أُحبّكِ جداً)                                        خیلی دوستت دارم

كما لا أحبّكِ يوماً بشَرْ                          بطوری که هیچ کس تاکنون                                                                      بدینگونه دوستت نداشته است

ألمْ تقرأيها؟                                        آیا این نوشته را نخواندی

بخطّ يدي                                           با دست خط خودم

فوق سُور القَمَرْ                                 بر بالای حصار ماه؟

وفوق كراسي الحديقةِ..                     و بر صندلی های باغ

فوقَ جذوع الشَجَرْ                             بر شاخسارهای درختان؟

وفوق السنابلِ                                   بر خوشه ها

فوق الجداولِ                                     بر جویبارها

فوقَ الثَمَرْ..                                       بر میوه ها

وفوق الكواكب تمسح عنها                و بر سیاره هایی که غبار سفر را

غُبارَ السَفَرْ..                                     از روی آن پاک میکنند

*

حفرتُ (أُحبّكِ) فوق عقيق السَحَرْ      (دوستت دارم) را بر عقیق                                                                       سحرتراشیدم

حفرتُ حدودَ السماءِ                         مرز های آسمان را حفر کردم

حفرتُ القَدَرْ..                                   سرنوشت را کندم

ألم تُبْصريها؟                                    آیا ندیدی

على وَرَقات الزهَرْ                            بر برگ گلها

على الجسر، والنهر، والمنحدرْ           بر پل ، بر رود و بر دره ها

على صَدَفاتِ البحار                          بر صدف های دریا

على قَطَراتِ المطرْ                         بر قطره های باران

ألم تَلْمحيها؟                                   آیا به چشمت نخورد؟

على كلّ غصنٍ                              بر هر شاخه

وكل حصاةٍ، وكلّ حجرْ                    و هر ریگ وسنگی

*

كتبتُ على دفتر الشمس              بر دفتر آفتاب نوشتم

أحلى خبرْ..                                  زیباترین خبر را

(أُحبّكِ جداً)                                  (خیلی دوستت دارم)

فليتكِ كنتِ قرأتِ الخبرْ                  کاش این خبر را خوانده بودی


مواقع هامة لتنزیل الکتب

المكتبة الوقفية

http://www.waqfeya.com/

المكنز للكتب المصورة

http://www.almaknaz.com/index.phpدليل مكتبة محمود البدوى
http://elbadawy64.blogspot.com/

منتدىالكتب المصورة

http://pdfbooks.net/vb/index.php

ومنتديات المخطوطات

http://www.makhtoot.com/vb/

مكتبة الروايات

ادامه نوشته